شغل
خدیجه تاجر بسیار موفقی بود. گفته میشود که وقتی مسافران کاروان تجاری قریش برای شروع سفر تابستانی به سوریه یا سفر زمستانی به یمن جمع میشدند، کاروان خدیجه با کاروانهای تمام تجار دیگر قریش برابری میکرد. به خدیجه لقبهای فراوانی داده شده بود، از جمله "شخص پرهیزکار"، "شاهزاده قریش" (امیرهقریش) و "خدیجه بزرگ" (خدیجهالکبری). گفته میشود که او به فقرا غذا و پوشاک میداد، به خویشاوندان خود مالی کمک میکرد و مهریه برای اقوام فقیر فراهم میکرد. خدیجه به گفتهها نه به بتها ایمان داشت و نه آنها را پرستش میکرد، که بافت فرهنگ عربی پیش از اسلامی نبود.
خدیجه با کاروانهای تجاری خود سفر نمیکرد؛ به جای آن، افراد دیگر را بهعنوان نمایندههای خود به منظور مبادلات تجاری استخدام میکرد و به ازای آن به آنها کمیسیون میپرداخت. در سال 595، خدیجه برای یک معامله در سوریه به همکار نیاز داشت. او محمد بن عبدالله را که در آن زمان 25 سال داشت، برای معامله در سوریه استخدام کرد و اعلام کرد که پاداش او را به دو برابر عادی افزایش میدهد. با اجازه ابوطالب بن مطلب، عموی محمد، او با یکی از خدمتکاران خدیجه به سوریه فرستاده شد. تجربه این کاروان باعث اختصاص عناوین الصادق (صادق) و الأمین (قابل اعتماد یا راستگو) به محمد شد.
او یکی از خدمتکاران خود، میثم را، برای کمک به او فرستاد. پس از بازگشت، میثم از روش شایستهای که محمد تجارت خود را انجام داده بود، خبر داد و دو برابر سودی را که خدیجه انتظار داشت به خانه بازگرداند.